گاهی اما طولانی

 گاهی باید بشود در حمامی سرد از روح
 مغز را از کاسه ی جمجمه بیرون کشید 
 و تن را شست از هر چه فکر . 

شعرم

تو بیا 
شعرم باش

چشمهایت

چشم هایت
کلاه سرم گذاشتد
من به احترام ِ چشم هایت 
کلاه از سر برداشتم
این به آن در!

کلافه ام

کلافه ام
مثل ِ لکوموتیورانی
با لکوموتیو بی ترمز
که می داند،
از روبه رو 
قطاری،
دارد با آخرین سرعت می آید
کلافه ام

چای

منی که از چشم ِِ تو
چایی که از دهان تو 
اُفتادن را
تجربه می کنند 
مثل ِ سیبی
که از باد و سرمای ِ ناگزیر فروردین ماه
گاهی اُفتادن هم 
تجربه می خواهد

چشمانت...

با دیوانگی چشمانت
دل می بازم
به لبخندی کمرنگ

وقتی...

"‎وقتی نیستی نبودنت همه جا هست"

کودکانه ای دیگر...

عشق که می وزد

دلم بادبادکی می شود

در هوای تو بالا می رود 

کاش دلت درختی می شد

بادبادکم میانش گیر می کرد !

کودکانه...

تو را که می بینم

دلم ذوق می کند

مثل کودکی

که سکّه ای می یابد

و دنیایش  

پر از آبنبات چوبی می شود

گم شدم...

می گویند

هر جا گم شدی

همان جا بمان

پیدایت می کنند

و من سال هاست

زیر باران عشق 

در خیالت نشسته ام !

بودن یا نبودن...

بودن یا نبودن

مسئله این نیست

پرسش چشم های توست

که میان بودُ  نبودِ من چه می کند ؟!

 

صورتت...

ترانۀ چشمانت

چشیدنی ست

با لب هائی که پروانه ها

عطرها را

از دهان گل می نوشند

آسمان باران را

از نگاه تو یاد می گیرد

و گل های صحرائی را

باد از دل من می چیند !

شرح عشق...

عشق آتش ست

شعله ای سحرآمیز

که معلوم نمی شود

قرار ست قلبت را گرم کند

یا خانه ات را بسوزاند

و عاشق پروانه ای ست

که در اشتیاق نور

به سوختن نمی اندیشند !

تو...

هیچ رؤیائی

زیباتر نمی شود

وقتی

فقط مهتاب را تن می کنی

و بوسه هایم را

و زنی که با قلبی عاشق

بی پروا می شود

و دکمه ای

بر تن خیالم نمی گذارد

تا تنها چیزی که خواستنش

در من می ماند

"بیش تر"  باشد

وقتی که تو

در بستر اندیشۀ من می خوابی

دل...

به دلت بد راه نده

من حسادت می کنم

دلم...

دلم ! جای خالی اش را

هیچ خیالی پر نمی کند

تو بخواب

من مشق گریه هایم مانده

چشم تو...

دلم 

بی چشم تو می میرد

این ماهی ِ دور از دریا !

قلب من - عشق تو

قلب من معبد من

ایمانم عشق توست

در شریعت چشمانت

باید به عطر گل تیمّم کرد

و در محراب باران

با چترهای بسته

تو را به جا آورد

به قصد قربت آغوشت !

ابراز...

وقتی که دوستت دارم

از همه جا وُ هر طرف می آئی

خانه باغی می شوی

به وسعت آرزوهای گم شده ام

که هر پنجره اش یک ماه دارد

در هر اتاقش

رؤیای خفته ای بیدار می شود 

و هوائی که از نسیم چشمانت

همیشه موسم عاشقانه است

کفش هایت پر از شکوفۀ گیلاس

پیرهنت پر از شالیزار

دست هایت

شاحه های سیبُ انار 

و آغوشت

چهار فصل بوسهُ  عشق

وقتی که دوستت دارم

تو از شبُ بارانُ خاطره می آئی !

قسمت من...

تو را

میان عمرم قسمت کرده ام

تا هر روز

 تکّه تکّه نمیرم بی تو !

تحریر...

برایت

از راست به چپ می نویسم

آخر هر سطر به قلبم می رسم

از احساس پر می شوم

بر می گردم سر خط !

سیب...

قلب من سیبی ست

با دانه های عشق تو

که هیچ کس نمی داند

هر دانه چند سیب دارد !

 

دلتنگی...

برایت آن قَدَر دلتنگم

که از حسادت

پروانه ها را

کیش میکنم از گل ها

این جا

تنها چیزی که دارم

نداشتن توست !

چشمانت...

سونامی چشمانت

طوفان عطری ست

به ارتفاع گل سرخ !

 

خوشبختی...

خوشبختی

قیمت یک لبخند ست 

کافی ست که فهمیده شود

زن گل سرخ هم می خواهد !