رنگین کمان...

مثل رنگین کمان

که پاداش باران ست

عشق که می بارد

تو پیدا می شوی !

عشق...

آنقدر در سرم می باری

که مرا سیل می گیرد

تو را کجای دلم بگذارم 

که عشق

جهانم را نلرزاند ؟!  

کسی...

کسی در من گم شده است

و من پر از مسیر بازگشت پرستوها

به افق دست های خالی ام می نگرم  !

نگاهت...

نگاهت

جادّۀ کمربندی ست

که دنیا را دور می زند

و دلم را به تو می رساند

 

بیا...

چیزی به دیوانگی دست هایم نمانده است

یا بیا یا چشم هایت را از روزگار من ببر

تو را خواستم...

در هزاران دنیا

در هزاران عمر

در هزاران بار عشق  

من

تو را خواهم خواست

اینجا...

اینجا

تا چشم کار می کند

منم بی تو

تکرار شاخه ای در باد 

که گل اش را چیده باشند

و صدای گریۀ برگ هایش

خدا را کلافه کرده است

اینجا

تا چشم کار می کند

من تو را می خواهم