دستهایم...

دست هایم می گذرند

زیر آسمان چشمانت

لب هایم

ترسیده تر از آننند

که با زبان احساس

سخن بگویند

و مغرورتر از آن

که سیلاب های خواستن را

صرف کنند

این ترس های کوچک

در دهان من

و من به انتظار تو

در درون خود نشسته ام !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد