دیده از هجر تو جیحون نکنم پس چه کنم؟
خویش را عاشق و مجنون نکنم پس چه کنم؟
دل بدان زلف پریشان ندهم بر چه دهم؟
در شب تیره شبیخون نکنم پس چه کنم؟
سر به پای تو پریرو ننهم بر چه نهم؟
دل ز عشق تو به هامون نکنم پس چه کنم؟
سخن از چاه زنخدان نزنم از چه زنم؟
سجده بر آن رخ گلگون نکنم پس چه کنم؟
محو آن نرگس شهلا نشوم پس چه شوم؟
هوسی زان لب میگون نکنم پس چه کنم؟
دل بود خانه ی تو گر تو نباشی چه بود؟
دیده گر از غم تو خون نکنم پس چه کنم؟
نامی از شعر همایون نبرم از چه برم؟
گوش بر گفته ی مجنون نکنم پس چه کنم؟
امروزانه های پسری کله معلق
بتاریخ سوم زمستان نود و سه
زیبا، حالا واقعا کله معلقی !!!