باور کن...

باور کن 

شب ها کسی در من بیدار می شود

حرف هایی می زند 

عکس می گیرد با من

راه می رود روی دیوار

به هم می ریزد خانه را

کسی که شک ندارم 

همان است 

تا نفسش بند بیاید زیر دودهای غلیظ


...

شاید دیوانه ی درونم 

یک شب گرد "من آزار" است

که خوابش بیرون زده از ساعت ها


باور کن!

شب ها کسی در من بیدار می شود...