دریغ...


من به زانو‌هایم قول داده بودم طعم سبکى را خواهند چشید. 
من به زانو‌هایم قول داده بودم بار سنگینى که بر دوششان گذاشتم را بر خواهم داشت. 
من به تمامِ خودم در فصل تازه قولِ فصلى تازه داده بودم. 
قرار گذاشته بودم این پاییز؛ مهر را بیابم، آن را بشناسم و بفهممش. 
و در خودم از مهر اثرى بگذارم که بر درختاى شهر مى گذارد. 
می‌خواستم خودم را سبک کنم براى سرمایى که باید از آن مقاوت را می‌آموختم براى فصلِ شکوفه‌ها. 
من تصمیم گرفته بودم بهارى در زندگى‌ام بسازم که با پاییز شروع شده است. 
پاییز امسال، مهم‌ترین پاییزِ من است... 
پائیزی را که باختم...
دریغ...

نظرات 2 + ارسال نظر
نبات دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 06:45 ب.ظ

هیچ وقت نباز....
زندگی همچنان سخت میگذره

. جمعه 24 دی‌ماه سال 1395 ساعت 10:02 ق.ظ

آدما خیلی قول ها به خودشون میدن

خیلی قول ها رو هم بهم میدن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد