بهاران...

این بهارها می آیند و

این بهارها می روند

موعد تحویل دل من امّا

صدای پای توست که می ماند

و من دلم

در کوچه های اتنظار تو جاری ست 

تا هنوز !

بهار من...

این شمع ها

دلم را روشن نمی کند

کجاست

آبُ آفتاب چشم هایت ؟!

کو بوی سیبُ

جوانۀ ریحان دست هایت ؟!

بهار من فصل اتّفاق توست

از پشت دلتنگی یاس ها

همیشه

صدای پای تو می آید !

تو...

تو یعنی

گل به توان پروانه

بهار

در انحصار اسم توست !

دلم...

دلم

دفتر چشم های تو ست

در چهار فصل بهار

برای پرواز پروانه

در عطر بی زوال گل !