زمستان سرد از راه رسید
پاهایم یخ بست
تو را خواستم
تو نبودی
-
برف بارید
همه جا سفید پوش شد
سرما به رگهایم زد
تو را خواستم
تو نبودی
-
خون درون رگهایم منجمد شد
استخوانهایم داشت خرد میشد
تو را خواستم
تو نبودی
-
فریاد زدم
دستم را به آسمان پرتاب کردم
باران بارید
در میان قطره های باران جستجو کردم
تو را خواستم
تو نبودی
-
باران شدت گرفت
من ذره ذره در آب فرو میرفتم
تو را خواستم
تو نبودی
تو نبودی
تو نبودی
بی مخاطب خاص