نشسته پیش من آن ماه دلفروز امشب
خدا کند که نیاید دوباره روز امشب
شب است و مجلس انس است و یار من اینجاست
اگر که روز درآید دلا بسوز امشب
تمام عمر امید تو امشب است ای دل
ز هر چه هست دگر چشم خود بدوز امشب
حسود گو که بمیرد ز رشک این مجلس
رقیب گو که کشد آه سینه سوز امشب
جحیم خانه ی غیر و بهشت محفل ماست
اگر که روز قیامت کند بروز امشب
اگر دو دیده نخوابد به عمر، حق دارد
به شکر آن که بیفتاده نام روز امشب
هما! گر شود آگه ز ماه من خورشید
ز رشک، چهره ی شب را کشد به روز امشب
این غزلا فوق العاده است . عالی
هما! گر شود آگه ز ماه من خورشید
ز رشک، چهره ی شب را کشد به روز امشب