عشق چیزی ست
شبیه خواست خداوندی
که تصمیم می گیرد
آیا کسی را به دنیا بیاورد
یا نه
چیزی که
هیچ وقت
هیچ کجا
به هیچ کس ربطی ندارد
عشق حادثه ای ست
که معلوم نیست
کی
کجا
و برای چه کسی
اتّفاق می افتد
تا عشق سهم هر کس نباشد
و شاید هم
حق با خدا باشد !
چه قدرت تخیّلی می خواهد
وقتی خدا
چشم های زن را آفرید
و رؤیاها را
آوارۀ خواب ها کرد !
تقدیر چکاره است
وقتی
تو تکلیف نفس های منی ؟!
نوازش ات
شاخُ برگ انگشتانی ست
که با یقین ذاتی برگ ها
در من گشوده می شوند