ای رقیبان همه تنها بگذارید مرا
عاشقم واله و شیدا بگذارید مرا
برده از من دل و دین کافرک ترسایی
ببرید و به کلیسا بگذارید مرا
با من از نیک و بد خلق مگویید سخن
بی دلم بهر تماشا بگذارید مرا
به ره عقل مخوانید مرا از ره عشق
بروید و به همین جا بگذارید مرا
ز کنشتم به سوی کعبه به خواری مکشید
من که آزاده ام اینجا بگذارید مرا
من نه آنم که به یک وسوسه از جا بروم
بروید و به خدا وابگذارید مرا
تا کشم رخت به اقلیم جنون همچو هما
فارغ از عقل سرا پا بگذارید مرا
واگویه های پسری کله معلق