دست های تو در من
تکثیر می شوند
در شاخه های بی شمار
و چشمانت شکوفه می زنند
در آبی بی حصار آسمان
سایه ات قلب مرا
در آغوش می گیرد
عطرها بالا می روند
بهار سراسیمه می دود
دنیای تو را میوه می دهد
و پرندگان جهان
تو را در من لانه می کنند
که از گلویشان
بوی خوش زن می آید
در نغمه های ابدی !
بعد از تو خاطرات خنده هائی ست که به گریه می برد مرا !
هیچگاه نرو
تا آمدنت
منُ بارانُ پنجره
سر خیالت را گرم می کنیم
تو هم زودتر بیا
که عمر لاله ها کوتاه ست
و دلم را به خانه بیاور
که چشم هایم گوشه گیر
دست هایم دم ِ گریه اند !
دلم از ارتفاع می ترسد
چشم هایت
کاش به موقع می رسید
و با نردبان نگاهت او را
از بام بغض هایم
به عمق آغوش تو
پائین می کشید
که در حوالی قلبم
تو نزدیک ترین آتش نشانی !
بهار من !
حلول کن
بر لحظه های خستۀ زرد
مرا ببر به جنون رویش سبز
دلم از
تن پوش خاطره عریان ست
مرا ببر به فصل تماشا
آغوش بپوشانم
مثل دانه های باران
که از گل ها می چکند
تو در دلم می افتی
خیالم از تو خیس می شود
و پا برهنه رؤیاها را
در ازدحام عطر تو
لِی لِی می کند
محبوب من !
بهار که می شود
گل ها
خود به خود می رویند !
تقویم ها گیج میشوند
وقتی تو با
کفش های پر از باران
با لهجۀ بنفشه ها
عشق را سوت می زنی
میان برگ های پائیزی !
بهار توئی
که زمستان دلم
به من وعده داده است
و هیچ تقویمی
به یاد نمی آورد
زمستانی
زیر قولش بزند !
که بهار آمدنی ست
حتّی اگر
تمام گل ها را
چیده باشند !
مهم نیست پشت سر
یا رو به رویم چیست
همینکه تو در منی
برای همسایگی با آفتاب
و همزبانی ِ گنجشک ها
کافی ست
با تو می شود باغچه را فهمید
دست ها را پر از باران کرد
می شود نشست
پای خاطرات ماهُ پنجره
یا غیبت شمعدانی
پشت سر شب بوها
می توان دانست
گیلاس ها چرا همزادند
و سیب ها آری
از تیرۀ حوّایند
یادگار من از تو
کلبۀ کوچکی ست
در دامنه های سبز دلم
که تو را تمام سال
در آنجا می گذرانم
خیالت مثل جویباری بی تعجیل
از گل های وحشی
سرچشمه می گیرد
از فصل لانه سازی چکاوک ها
می گذرد
و راهش را
از میان قایم باشک پروانه ها
و سُک سُکِ قاصدک ها
می گشاید
و موّاج از ساق پای نیلوفرها
به مزرعۀ دلم می ریزد
تو مثل بهار
مرا پر از شکوفه می کنی
بی آنکه بیاید
عشق تو بر تنهائی من
بوسۀ خداحافظی می زند
و به رؤیائی شیرین
سلام می گوید
تقویم ها
همیشه اشتباه کرده اند
بعد از خزان من
فصل بهار توست !
که پروانه ها گیج می شوند گل ها تعجّب می کنند و باران دلش آب می افتد !