احساس سردی میکنم
احساس می کنم نسیمی که می وزه برای من نیست
دل تنگ
زمزمه کنان توی دلم پرسه میزنم
همش دوست دارم چیزی بگم
یا شاید کسی بهونه شه باهاش حرف بزنم
شاید هم بهتره ساکت باشم و چیزی نگم
نمیدونم
نه نه
نمی دونم
واقعا نمیدونم
آخ ................. از این حال پریشونی
سر در گمم
نمی دونم چی کار باید بکنم
آخه چرا هر موقع که تنها میشم دلم میخواد با کسی حرف بزنم؟
چرا باید هر موقع خواستم با کسی حرف بزنم،همه یا نیستن و یا نمی تونن و یا اصلا وقت ندارن و یا اصلا به جا نمیارن؟!!!
بازم تنهایی
بازم بی یار و یاوری که منو از این تنهایی خسته کننده بیاره بیرون
دیگه شعر هم جواب بی حوصله گی منو نمیده
سازم هم منو تنها گذاشته
دوست دارم از پوستم جدا شم و بال در بیارم و پرواز کنم و برم آسمون و اینقدر برم و برم که نقطه بشم
احساس میکنم کسی مراقب منه
هی پشت سرم رو نیگاه میکنم و هیچی ........نه ، کسی نیست
بشینم و آروم باشم
ای بابا
نمی تونم
آرامشم کو؟!!!
من سعادت میخوام
ناز میخوام
نوازش
کی بود؟!!
کسی چیزی گفت؟!!!
دلم........
ای وای
باز یه لحظه از یاد خدا غافل شدم
یادم رفت من تنها نیستم
پس چرا احساس تنهایی میکردم؟!!
وای
وای
خاک عالم بر سرم
باز به صدای شیطان نامرد گوش دادم
آخه اون نامرد کافیه یهکم
فقط یه کم
دلت رو خالی کنی از ابدیت
رخنه می کنه در تمام وجودت
آه.......
افسوس
خدایا اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
من تنها نیستم
شکر
شکر
شکر
اینقدر شکر که حتی خواهشم از خدا اینه که اون یه ذره رو هم از دلم بیرون نشه که یاد شیطان نامرد کنم
احساس خوبی دارم
حتی این نوشتن هم به من احساس خوبی میده
دوستان خوبی دارم
خانواده ی خوب
خدایی مهربان و خوبتر
پس من چه غمی دارم؟!
چرااحساس سردی منو رهاکرد وقتی یاد خدا کردم؟
حتی سردی و پوچی هم از من دور می شه وقتی یاد حق میکنم
تقدیم به همه
من خدا رو در دلم احساس میکردم ولی
با نوای پست شیطان دور می گشتم همی
سرد و بی خود در هوای خویش می رفتم کمی
و از خدای خویش غافل میگشتم کمی
در درون خود گناهی سوز مید اد مرا
من چه کردم با خودم،ای وای بر من ای خدا
ای وای بر من ای خدا
نه ..من نه اینم که بی خودی باشم در این عالم
منهمانم که خدا دیمده از خودش
یاریم کن ای خدا و از خواب غفلت وا رها
من نمی خوام بدون تو زنده بود ن را
کس نمیخواد هیچ کس آن را نمیخواهد
پس خداوند بزرگ ما مریدان ثواب
در دل ما آتشی از عشق خود را کن رها
در دل ما آتشی از عشق خود را کن رها
در دل ما آتشی از عشق خود را کن رها
در دل ما آتشی از عشق خود را کن رها