میخوام امروز براتون یه چیزایی درباره ی عشق و دوست داشتن بنویسم.. امیدوارم که خوشتون بیاد... خوب این هم از همون چیزها....
دوست داشتن چیست؟؟ آیا دوست داشتن و عشق یکی هستند؟؟
عشق مجازی و دوست داشتن هرگز یکی نیستند... عشق در مقام مجازی یک جوشش کور
است . پیوندیست از سر نابینایی و دوست داشتن پیوندیست خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال.
عشق از غریزه آب میخورد و هرچیز از غریزه آب خورد بی ارزش است .
دوست داشتن از روح طلوع میکند ، تا هر کجا روح ارتفاع دارد.
عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصلها و سالها بر آن تاثیر میگذارد و دوست داشتن در ورای سن و مزاج..
عشق یک فریب بزرگ و قوی است ، دوست داشتن که صداقت صمیمی...
عشق خشن و تند است و در عین حال ناپایدار و سرشار از اطمینان ....
عشق نیرویی است که عاشق را به سوی معشوق میکشاند و دوست داشتن جاذبه ایست در دوست که هرچند هم که براو پشت کند به رسم وفاداری باقی میماند ...
عشق تملک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست ...
عشق لذت جستن و دوست داشتن پناه جستن است.
عشق جا به جا میشود ، سر میشود ، میسوزاند ، دوست داشتن از کنار دوست خویش بر نمی خیزد ...
سرد نمیشود که داغ نیست ، نمی سوزاند که سوزاننده نیست ...
در دوست داشتن بوی خیانت به هیچ وجه به مشام نمی رسد ولی در عشق خیانت را به وفور میتوان یافت....
و حالا عشق واقعی (معنوی)...
والاترین صفت خداوند عشق است ، عشق معنوی عظیم ترین و ماورایی ترین نیرو در همه کائنات است .
صفات الهی از مجرای عشق همچو آفتاب صبح می درخشند.
اگر بتوانی عشق را بدون قید و شرط به درون قلبت را دهی ، هر آنچه در عالم هستی وجود دارد جذب تو میشود.
اگر حقیقت خلوص در عشق را یافتی ، بدان که خداوند تا ابد با توست ...
عشق قلب را الهام می بخشد و ابتدا در قالب عشق انسانی ظاهر میشود،
این عشقی است که در طلب خدمت معشوق ، همسر ، فرزندان، بستگان، دوستان و ایده آل های انسانی است...
آنگاه قلب با از خود گذشتگی و ایثار تصفیه می شود و عشق آن را تصاحب میکند...
عشق جوهر و روح زندگی هر چیزی و هر کسی است که در جهان هستی حضور دارد.
اما خود بی تغییر و لایزال است. عشق والاترین و باارزشترین کالاهاست و ریشه در خانه ی خدا دارد.
عشق در هر دلی که شکوفه کرد ، روح به عالی ترین درجات کمال رهنمون میشود.
در قلبی که منزلگاه عشق است، همه ی فضائل نیکو و نیکی ها وجود دارند و همه ی خصلتهای زشت و ناپسند پژمرده شده ، می میرند.
میگویند عشق مرزی ندارد و حدی نمی شناسد، به هیچ شرطی محدود نمیشود و همانند منشاء خود، خدا، در تمامی جنبه های منفعت بارش حاضر مطلق، قادر مطلق و عالم مطلق است ...
هر جوانه ای از عشق که دردل عاشق برمی خیزد ، با خود پیام شادی و شعف از جانب معشوق به ارمغان می آورد و هر فکری که بر چنین قلبی خطور کند ، نشانی از علمی نیک و خدمت به معشوق به همراه دارد و خلاصه فلسفه حقیقی عشق این است که عاشق را به نواحی متعالی عشق رهنون کند و راه را بسوی ورای اقالیمی که در آن تزویر، کذب، و هر چیز نادرست دیگر پیدا میشود ببندد.. پس کسب دانش و کاربرد عشق در عالی ترین گنبد بهشتی یعنی رستگاری کامل و حقیقی است.
یک چشم زدن غافل ازآن ماه نباشیم شاید که نگاهی کند اگاه نباشیم
بی مخاطب خاص