امشب نزدی سر به گدای سر کوچه
یخ بسته نگاه و مژه های ترِ کوچه
آلوده ی چشمان تو بودن هنرم بود
در پرده ی آسیمه ی بازیگر کوچه
چشمان تو افسانه ی شیرین غزل هاست
آموخته ام این سخن از منظر کوچه
سرد است هوا.. شعله ی سوزانِ نگاهت
دیری ست نتابیده به سر تا سرِ کوچه
تا رفتی ازین کوچه هوا از رمق افتاد
چشمان تو انگیزه ی هر مصدر کوچه
آواز دل انگیز سحر سخت برآشفت
آهنگ قدم های تو بود از برِ کوچه
اصل و نسب و ریشه ی این کوچه تو بودی
همسایه و هم سایه و هم همسرِ کوچه
برگرد نظر کن به گدای سرِ کویت
در جاده ی پر پیچ و خمِ آخرِکوچه
در کوچه ی تاریک دلم جای تو خالی ست
بانوی غزل های تــــَـــرَم ، دلبرِ کوچه
ممنون ازینکه شعر منو گذاشتید تو وبلاگتون..