شانهام زخمی است از بار گناهانی که نیست
میبرندم بر سر دار گناهانی که نیست
آی مردم! من نه منصورم که دارم میزنید
همچو مجنونم خریدار گناهانی که نیست
دستهای مهربان روشنی یخ بستهاست
همچنان گرم است بازار گناهانی که نیست
روزگاری آبرویم مثل اقیانوس بود
حیف شد خشکید آثار گناهانی که نیست
بشکند بغضم در آخر، بیمناکم قبل از آن
جان سپارم زیر آوار گناهانی که نیست