
داشتم می نوشتم که یاد تو
دفتر خاطراتم را ورق زد
ناگاه قلم چرخید
نامت بر پهنه ی روزگارم درخشید
صدایت
همچو آوای هزار
شادی بخش ِ دل تنهایم شد
پرده ها کنار رفتند
آغوش گشودم رو به سوی آسمان نگاهت
آرزوهایم به واقعیت مبدل گشت
اینک
آفتاب را در آغوش خویش دارم
مهم نیست که دنیا تیره و تار گشته
مهم این است که چون تویی را در بر دارم