که پروانه ها گیج می شوند گل ها تعجّب می کنند و باران دلش آب می افتد !
نگاهِ تو را پیله می کند
به زمین مهتاب
رقـصِ پــروانـه می کند.
---
امروزانه های احسان
ابرها ایستاده اند و
جهان، به صدای تو گوش می دهد
چقدر باید، مرده باشی و
تا زنده بمانی ؟
آزمون و خطایی در پیش است
همسفر کژتابی های باد و آینه !
عاشقان این سال و
دریای طوفانی ات
مواظب موهایت باش!
---
دلنوشته های احسان
راز تو نبود
حکایت تشنه ی سرزمین باران بود
چقدر با شام تو گریستیم
دنیا، سبک نمی شود
به شانه های تو می رسم
خطم بزن!
این دست خط ِ تو نیست
شعر های تو
شعر هاییست که گلوله ها
برای شقیقه نوشته اند
---
امروزانه های احسان
از سفر نگو
من خودم مرد سفرهای نرفته ام
غریبه ای چشم به راه مسافری
که هیچ وقت نمی آید
از سفر نگو
---
امروزانه های احسان