-
زندگی من...
شنبه 6 آبانماه سال 1385 15:08
یک روز از من خواهی پرسید: کدام را بیشتر دوست داری(تو یا زندگیم را) و من جواب خواهم داد (زندگیم را) و تو مرا ترک خواهی کرد بی آنکه بدانی : (تمامیت زندگی من تویی)
-
چقدر بگیم ای کاش...
جمعه 5 آبانماه سال 1385 12:48
غبار همه چیزمونو گرفته ، حتی ساده ترین دنیامون ، دوست داشتنمون رو ای کاش چترخود خواهی رو می بستیم و به بارون محبت اجازه میدادیم که غبار رو از دلمون پاک کنه ای کاش خاطراتمونو یک به یک مرور نمی کردیم اونها رو دوباره می ساختیم .با خودمون و دوست داشتنمون چه کردیم که ایمان داریم این غبار موندگاره؟
-
دیشب...
سهشنبه 2 آبانماه سال 1385 12:24
عشقش ز جان تیره ی من سر کشیده بود در سنگلاخ خاطر من گل دمیده بود چون سبز جامه، غنچه صفت، پیکر مرا از چشم ها نهفته و در بر کشیده بود ای باغبان عشق! تو تا با خبر شدی لبهاش از لبم گل صد بوسه چیده بود عشقم هزار پرده ی پرهیزْ سوخته شوقم هزار جامه ی تقوا دریده بود بر لوح ساده ی دل دیرآشنای من رنگ هزار باغ و بهار آرمیده بود...
-
تو را خیال...
سهشنبه 2 آبانماه سال 1385 12:22
مگر هنوز به خاطر ، تو را خیال من است که هر کجا به زبان تو شرح حال من است ؟ عجب ز آینه ی قلب تو ، که در آن نقش ز بعد رفتن من ، باز هم خیال من است رضا و مهر تو نارم که جام زهر فراق برابر تو ، به از شربت وصال من است رسید شعر تو و گوشم آشنایی داشت به نغمه یی که ز مرغ شکسته بال من است اگرچه سوخت چو پروانه بال تو ای دوست...
-
یک نفر...
سهشنبه 2 آبانماه سال 1385 12:13
یک نفر از کوچه ما عشق را دزدیده است ! این خبر در کوچه های شهر ما پیچیده است ! دوره گردی در خیابان ها محبت می فروخت، گویا او نیز بساط خویش برچیده است ! عاشقی می گفت : روزی روزگاران قدیم، عشق را از غنچه های کوچه باغی دزدیده است ! عشق بازی در خیابان مطلقا ممنوع شد ! عابری این تابلو را دور میدان دیده است ! یک چراغ قرمز از...
-
سفر بخیر...
سهشنبه 2 آبانماه سال 1385 12:12
ای خسته از صبوری شب ها سفر بخیر عاشق ترین ترانه تنها سفر بخیر عمری نبود بین من و دست های تو ای در خیال من از ابتدا سفر بخیر قسمت نبود بغض مرا باور کنی بانوی دل شکسته تنها سفر بخیر امشب دوباره خاطره ات دوره می شود از اولین سلام غزل تا ... سفر بخیر بعد از تو هیچ می شود این شاعر غریب بعد از تو هیچ می شود اما...سفر بخیر...
-
اگر ... اگر ... اگر ...
یکشنبه 30 مهرماه سال 1385 00:55
اگر نامه ام با تو آغاز می شد، اگر دفترم با یک اشاره تو باز می شد، اگر دستهایم با نفس تو گرم می شد، اگر دلم با لبخند تو نرم می شد، اگر پشت درهای بسته نبودم، باز می توانستم همسایه یاس باشم یا همبازی پروانه ای با احساس باشم. اگر افتادن برگ را باور می کردم، اگر آمدن مرگ را باور می کردم، اگر از عشق غافل نمی شدم، اگر این...
-
چند وقته اینو می خواستم بگم ولی نمی شد...
یکشنبه 30 مهرماه سال 1385 00:42
دل خوش عشق شما نیستم ای اهل زمین به خدا معشوفه من بالایی است میخوام امروز براتون یه چیزایی درباره ی عشق و دوست داشتن بنویسم.. امیدوارم که خوشتون بیاد... خوب این هم از همون چیزها.... دوست داشتن چیست؟؟ آیا دوست داشتن و عشق یکی هستند؟؟ عشق مجازی و دوست داشتن هرگز یکی نیستند... عشق در مقام مجازی یک جوشش کور است . پیوندیست...
-
و باز هم ...
یکشنبه 30 مهرماه سال 1385 00:18
دلم می خواست دست مرگ را از دامن امید ما کوتاه می کردند در این دنیای بی آغاز و بی پایان در این صحرا که جز گرد و غبای از ما نمی ماند خد زین تلخکامی های بی هنگام بس می کرد نمی گویم پرستوی زمان را در قفس می کرد! نمی گویم به هر کس بخت و عمر جاودان می داد نمی گویم به هر کس عیش و نوش رایگان می داد همین ده روز هستی را امان می...
-
بس است...
یکشنبه 30 مهرماه سال 1385 00:10
عشق می ورزم عذابم می دهند خود نمیدانم کجا رفتم به خواب از چه بیدارم نکردی آفتاب؟؟ خنجری بر قلب بیمارم زدند بی گناهی بودم و دارم زدند دشنه ای نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمی پشتم شکست سنگ را بستند و سگ آزاد شد یک شبه بیداد آمد داد شد عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام عشق اگر اینست مرتد می شوم خوب...
-
کاش...
یکشنبه 30 مهرماه سال 1385 00:05
چه صمیمانه و بی پرده سخن میگفتی دیشب اسرار دلت را که به من میگفتی تا سحر یکسره گل گفتی و گل میگفتم من از این بخت بلند تو زمن میگفتی با کلامت سخن از سردی دل می راندی با نگاهت ولی از شعله زدن میگفتی صبر یخواره من اب شد از هرم حضور و تو بی واهمه از اتش تن می گفتی و تو خورشید چه مید که برای دل من لااقل ان سحر از سر نزدن...
-
با تو یا بی تو....
شنبه 29 مهرماه سال 1385 23:59
بی تو ای دوست قایقی گم کرده راهم بی تو ای دوست تک درختی بی پناهم با تو ای دوست عاشقم عاشق ترینم ای پناه آخرینم با تو خوشبخت زمینم بی تو ای دوست خانه تاریک است و تنها در فراقت خفته بر تین سخن ها در دو دستم جایه دستایه تو خالی در نگاهم یاده چشمای تو جاری عاشقم عاشق ترینم ای پناه آخرینم با تو خوشبخت زمینم عاشقم عاشق...
-
اما...
شنبه 29 مهرماه سال 1385 01:05
من صبورم اما ... به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم..یا اگر شادی زیبای تورا به غم غربت چشمان خودم می بندم.. من صبورم اما ... چقدر با همه ی عاشقیم محزونم..! و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ مثل یک شبنم افتاده زغم مغمومم.. من صبورم اما ... بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم..بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب وچراغی که تورا از...
-
شاید فردایی نباشد...
شنبه 29 مهرماه سال 1385 00:59
اگر قرار باشه ظرف 24 ساعت دنیا به پایان برسه تموم خطهای تلفن / تالارهای گفتگو و ای میل ها اشغال میشه ... پر میشه از: (( از اینکه رنجوندمت پشیمونم من رو ببخش ))! یا (( تو را عاشقانه می پرستم )) یا (( مراقب خودت باش )) اما بین این همه پیام یکی از همه تکون دهنده تره (( همیشه عاشقت بودم ولی هیچوقت بهت نگفتم )) پس عشق و...
-
ماه من...
شنبه 29 مهرماه سال 1385 00:48
ماه در کنج اتاق شب به مهمانی نشست عاقل از زیبایی اش گردید مست ماه در عمق نگاهش درد بود آسمان صاف و زلال و آه هم در سینه ی من چون هوایش سرد بود ماه آن شب مهربان بود و دلم روشن از زیبایی چشمان تو گمشده در کوچه ی احساس بود ... آه افسوس و دریغ ان شب گذشت بعد از ان شب تازه فهمیدم که آن رویا فقط یک خواب بود کاش این رویا...
-
و یاد تو....
شنبه 29 مهرماه سال 1385 00:41
مردی تنهاست در پی عاقبتش می گردد و با خاطره گذشته شیرینش قهوه تلخش را می نوشد بر فنجان شیشه ای در دستش چهره معکوسش پیداست قلبش چند وقتیست که از سردی و گرمی روابط به یکباره ترک برداشته در اتاق خالی ساعت هم می خوابد کاغذ از تیزی قلم روی تنش می نالد و تنها باد حین گذر از پرده او می خواند در اتاق خالی مردی بی رنگ است محبت...
-
شده؟...
شنبه 29 مهرماه سال 1385 00:30
شده اینگونه شوی مثل رودی تکرار رفتنت آسان نیست ماندنت هم دشوار شده از شدت بغض یک شب از خود بروی یا که تحقیر شوی زیر فحش رفتار شده یادت برود که تنفس بکنی یا هم آغوش شوی لحظه ای با دیوار
-
منو ببخش...
شنبه 29 مهرماه سال 1385 00:23
منو ببخش عزیز من اگه می گم باهام نمون دستای خالیمو ببین آخر قصه رو بخون ترانه ای رو که برات گفته بودم فروختمش با پول اون نخ خریدم زخم دلم رو بستمش همسفر شعر و جنون عاشق ترین عالمم تو عشقتو ازمن بگیر من واسه تو خیلی کمم بین من و تو فاصله است یک در سرد آهنی من که کلیدی ندارم تو واسه چی در می زنی این در سرد لعنتی شاید که...
-
و تو....
سهشنبه 25 مهرماه سال 1385 14:43
چه صادقانه دروغ میگفتی آنقدر که توانستی با سر انگشتان سیاه شب تصویر سپیدی صبح را در آسمان ترسیم کنی چه صمیمانه دروغ میگفتی آنقدر که توانستی ساقه های سبز احساسم را به دستان سرد باد تقدیم کنی و من پیوسته خوشحال بودم کاش همه مثله تو دروغ می گفتن
-
و تو....
سهشنبه 25 مهرماه سال 1385 14:42
دیشب خواب میدیدم که من و تو با هم با یه دنیا آرزو روی شن های ساحل میدویدیم. اما دریغ که .... فقط خواب بود
-
یکی از دلنشین ترین اصوات...
یکشنبه 23 مهرماه سال 1385 15:56
برای ذخیره کردن صوت زیر: روی همین گزینه کلیک راست کرده و گزینه save target as.... را بزنید
-
۲۱ رمضان...
یکشنبه 23 مهرماه سال 1385 15:44
-
التماس دعا...
شنبه 22 مهرماه سال 1385 13:26
بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ اّلَذی اَنْزَلْتَ فیهِ اْلقُرانَ وَاْفتَرضْتَ عَلی عِبادِکَ فیهِ الصِّیامَ ارزُقْنی حَجَّ بَیْتِکَ اْلحَرامِ فی هذَا اْلعامِّ وَ فی کُلِّ عامٍّ وَ اغْفِرْلَیِ الذُّنُوبَ اْلعِظامَ فَاِنَّهُ لا یَغْفِرُها غَیْرُکَ یاذَاْلجَلالِ وَ اْلإکْرام
-
آنتی ویرووس...
چهارشنبه 19 مهرماه سال 1385 15:26
سلام چند تا از دوستان درخواست یه آنتی ویروس خوب کرده بودند که سرعتشون رو پایین نیاره . این بهترین چیزیه که میتونم تفدیمتون کنم. بعد از دانلود اجرا کنید. برای دانلود نرم افزار روی کلمه سپینا کلیک کنید. سپینا
-
بدون شرح...
چهارشنبه 19 مهرماه سال 1385 15:12
-
عمر عبث...
چهارشنبه 19 مهرماه سال 1385 15:09
می روم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه خویش به خدا می برم از شهر شما دل شوریده و دیوانه خویش می برم تا که در آن نقطه دور شستشویش دهم از رنگ نگاه شستشویش دهم از لکه عشق زین همه خواهش بیجا و تباه می برم تا ز تو دورش سازم ز تو ای جلوه امید حال می برم زنده بگورش سازم تا از این پس نکند باد وصال ناله می لرزد می رقصد...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 21:31
عقربه ها تکرار می شوند! پراکندگی ها به نظم می گرایند! و او که در صف آخر ایستاده! فارغ از پوشش دست و پا گیرش! آرام آرام جلو می آید! تن پوش اش را به نسیم می بخشد! و با عریانی ادراکش به باد می گوید: "من خودم نمره بیستم!"
-
با من بمان...
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 21:29
مرا در آرامش ژرف ات غرق کن، زیبایی بی شکل من! گوشه ابای ادراکی! چشمان نظاره گر بی هدفی! سپیدی پنداری! چشمان حیرانی! پای رفتنی! ماوای ماندنی! برای ابد می خواهم...
-
خدایا...
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 21:27
بار الهی! موسیقی بودنم را با حضورت موزون کن! ناکوکم خدا!!! کوکم کن! مر آنچنان توانمند کن! خدایا! تا با لبانم موسیقی حضورت را بنوزم! نت های روح بخش بودنت را به قلمم بیاموز! خدا!!! قلبم را از آلایش ها در امان بدار! معبود من! قبلم را سزاوار معبودم قرار ده! "در دل من چیزی است! مثل یک بیشه نور! مثل خواب دم صبح! وچنان بی...
-
درد ودلی با ...
پنجشنبه 13 مهرماه سال 1385 18:21
زندگی کوتاهه...سعی کنیم خودمون رو ببخشیم. تکرار هم نمیشه برای همین ارزش ریسک کردن داره. چیزی نداری که از دست بدی... فکر کن جوونترین کهکشان چهار ملیون سالشه. تو فقط قراره هفتاد سال عمر کنی. بیست و سه تاش هم که همین الان رفته. از چی میترسی؟ که به آرزوهات نرسی؟ که مطابق انتظار بقیه نباشی؟ نمیدونی هر آدمی تو دنیای ذهنش...