-
دلم...
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1393 20:04
در من سینه سرخ کوچکی ست که عاشق درختان چشم توست تو پلک می زنی و من از شاخه ای به شاخه ای دیگر دنبال دلم می گردم!
-
عشق...
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1393 20:02
عشق زنبیل تنهائی اش را پیش من گذاشت کسی جای تو را نگیرد
-
رویای من...
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1393 20:02
بزرگ ترین رؤیای من دیدن تو در بیداری ست جائی که انتقام چشم هایم را از تمام خواب ها می گیرم !
-
گریه هایم...
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1393 20:01
دلی که جای تو ست سزاوار غصّه نیست گریه اگر هم که می کنم اشک های من جا را برای تو خالی می کنند !
-
تو...
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1393 20:01
« تو » یک حدیث عاشقانه است که قِدمتش به اختراع خواب می رسد
-
چشم هایت...
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1393 20:01
چشم هایت عزیزترین میراث فرهنگی رؤیاها ست که در موزۀ خواب نگهداری می شود !
-
خیالم...
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1393 20:00
چشم اش کور حالا خودش هم بگردد پیدایت کند ... واللّه خیالم را می گویم
-
بارانی...
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1393 20:00
چنان از تو بارانی ام که خیال هم چتر گرفته بر سرش !
-
من...
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1393 19:58
من هزاران هزار سال از تو بزرگترم تا گذشته ای نمانده باشد که من برای دوست داشتن ات در آن نبوده باشم !
-
خیال تو...
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1393 19:56
با خیالت هر شب در لبخند ماه می خوابم و با صدای عطر تو بیدار می شوم تا ببینم که نیستی و شمعدانی در خواب تو یک پنجره گل داده است
-
سهم من از عشق...
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1393 19:55
تمام سهم من از عشق همین واژه های بارانی ست این ریحانه های آبی کوچک با قلبی از آفتابُ خون سرخ شقایق در جویبار رگ هاشان زیر سقف خیالی که بوی نای تو پیچید ست و در ایوان سیلاب هاشان یاد چار فصل تو می وزد بوریاشان حصیر خیس دلتنگی و رواندازشان خیال نازک تو ست تمام سهم من از عشق همین واژه های دلداده ست که هر شب زیباترین...
-
برگردی...
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1393 19:55
چقدر خوب ست که این روزهای بی تو هر گز بر نمی گردند فقط مانده ام نکند بمیرمُ تو برنگردی هرگز !
-
قلب من و تو...
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1393 19:55
و مرا در قلبم می خندانی و این تنها از یک فرشته بر می آید!
-
پروانه و گل...
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1393 19:54
در اشتیاقی که منم برای تو عشق هم به عمرش ندیده است پروانه ای چنین بی قرار گل !
-
خزان...
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1393 19:53
من خزانی می شناسم که هر برگ زردش بهار عاشقانه ای ست که پیش پای تو می افتد و از خش خش گل های خفته اش بوی ابهام عشق در تو می پیچد کمی آهسته تر بردار قدم هائی که می بارد برین احساس آواره که هر برگی که می افتد پروانۀ غمگینی ست در بوی آشنای تو دلی که درگیر پائیز ست !
-
زن...
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1393 19:53
هشت قلب یک زن ست وقتی که دوست می دارد و چون رزهای آتشین در نبض عطرهای خیس می تپد و تو را و خانه را و خدا را پر از ترانه های عاشقانه می کند در سرنوشتی که لبخندِ چشم های او ست وقتی که در لطافت ورق می زند تو را و هوا نفس های او ست که شکوفه های گیلاس را می گشاید و هوای زمین را نرم تر از نسیم بال پروانه ها جا به جا می کند...
-
دوستت دارم
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1393 19:53
من تو را زیر آسمانی دوست می دارم که وقف چشم های تو ست و ماهش همنفس پنجرۀ خیال من
-
دستهایت را...
شنبه 19 مهرماه سال 1393 06:38
واژه ها خاطرات انگشتانم را می نوشند و در جاریِ شعرم دسته گل به آب می دهند بوی خوش دست هایت را! چشم هایت کافه های شبانه ای ست پر از موسیقی بانجو و پایکوبی پروانه ها که عشق را در میانه می رقصند و با زیبائی بزرگ می شوند وقتی که چشم هایت این باغهای موزیکال با هر نتِ باران شکوفا می شوند و آدم را وادار می کنند دلش بخواهد با...
-
چشمانت
شنبه 19 مهرماه سال 1393 06:33
در ارتفاع چشمانت دلم سرگیجه می گیرد من در تو می افتم نگاهم کن
-
بی تو ...
شنبه 19 مهرماه سال 1393 06:30
و من بی تو احساس واژه ای گم گشته را دارم که جمله اش را از دست داده است و فرهنگ هیچ بارانی معنی ام را نمی داند !
-
دستهایت...
جمعه 28 شهریورماه سال 1393 09:01
دست هایت این برکه های نوازش از خواب ماه سرچشمه می گیرند و در نغمه های بی پایان با لهجۀ تمشک های وحشی و عطر دیرینۀ باران به قلب من می ریزند آنجا که شاخه های هستی ام از چشم های تو می نوشند و رنگین کمان دلم از خیال خدا برایت سیب می چیند !
-
دستهایم...
جمعه 28 شهریورماه سال 1393 09:00
در دست هایم نوازشی ست که تنها خودش را به یاد می آورد در شب هائی که عمر تنهائی را بر دوش می کشند !
-
دهانت و شاعرانگیه من...
جمعه 28 شهریورماه سال 1393 09:00
دهان کوچک ات پر از شعر احساساتست آنجا که لب های لرزانت شاعرانگی روحت را در حافظۀ دست های من می ریزند و عاشقانه ای به نام تو در من به دنیا می آید !
-
دستهایم...
جمعه 28 شهریورماه سال 1393 08:59
دست هایم می گذرند زیر آسمان چشمانت لب هایم ترسیده تر از آننند که با زبان احساس سخن بگویند و مغرورتر از آن که سیلاب های خواستن را صرف کنند این ترس های کوچک در دهان من و من به انتظار تو در درون خود نشسته ام !
-
شعر من...
جمعه 28 شهریورماه سال 1393 08:57
در آئینۀ شعر من به ازدحام گل های سرخ می نگری که برای دیدنت همدیگر را هُل می دهند و پروانه ها که رو به روی عطرها تو را صف کشیده اند !
-
همیشه...
جمعه 28 شهریورماه سال 1393 08:56
همیشه در بارۀ یک چیز می نویسم : سکوتم که پر از غوغای چشم تو ست و هیاهوی دست هایت که گل های سرخ را به توفان می کشند خواب از سر پروانه ها می پرد باران دیوانه می شود چنان که پنجره ها انگشت ماه به دندان می گزند و شمعدانی ها به تامّلی نامعلوم ماتشان می برد همیشه از سکوتی می نویسم که چون مدادی شکسته پر از گفتگو ست !
-
کاش می آمدی...
جمعه 28 شهریورماه سال 1393 08:55
کاش می آمدی که دیگر حتّی حرف زدن هم دارد بنای یادبودی می شود در تنهائی ام !
-
اشک و لبخندم...
جمعه 28 شهریورماه سال 1393 08:55
اشکُ لبخند شعرهایم فرزندان یک مادرند: چشم هایت که نیست !
-
من ...
جمعه 28 شهریورماه سال 1393 08:54
من از چشم هایت این باغ نجواها برای حوصلۀ شعرهایم صدای بارانُ خندۀ گل می چینم
-
عشق...
دوشنبه 27 مردادماه سال 1393 20:47
عشق چیزی ست شبیه خواست خداوندی که تصمیم می گیرد آیا کسی را به دنیا بیاورد یا نه چیزی که هیچ وقت هیچ کجا به هیچ کس ربطی ندارد عشق حادثه ای ست که معلوم نیست کی کجا و برای چه کسی اتّفاق می افتد تا عشق سهم هر کس نباشد و شاید هم حق با خدا باشد !