شب عید است و ...

گویند خدا بالاست
اما اگر به فراز ِ کاج نگاه کنی
نخواهی دیدش. راستی چرا؟

اگر اعماق ِ معدن ها را بکاوی
او را در طلای معادن نخواهی یافت
اگرچه این نور ِ اوست
که در هر چه شکوهمند است، می درخشد.

چقدر او خوب و مهربان است!
که روی حقیقت ِ زمین و آسمان روکش انداخته
و خود را همچون عشقی،
که مثل رازی در قلب حبس می شود،
در پرده قایم کرده است.

اما
من همچنان حس می کنم
آغوش ِ گرم ِ او،
از همه ی آفریدگان
و هر چه که به چشم و گوش می آید،
به سوی ِ من گشوده شده است.

مثل این می ماند
که مادر ِ مهربانم نیمه شب
لبهای مهربانش را بر پلکهای بسته ی من می نهد،
مرا نیمه بیدار می کند،
و می گوید:“
نازنین،
حدس بزن چه کسی تو را در تاریکی بوسیده است؟!“
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد