سنجاقک...



گاه یک سنجاقک به تو دل می بندد

و تو هر روز سحر می نشینی لب حوض تا بیاید از راه
از خم پیچک نیلوفرها

روی موهای سرت بنشیند
یا که از قطره آب کف دستت بخورد
گاه یک سنجاقک همه معنی یک زندگی است.

یادت باشد...


می دانی

روزهای ابری و سیاه
ماندگار نیستند
باران که بیاید
همه چیز را میشوید و میبرد
باران که بیاید
ابرهای سیاه میروند
رنگین کمان میشود
و
طراوات باران میماند

یادت باشد
ماه پشت ابر ماندگار نیست

دلتنگی...



دلتنگی

خوشه ی انگور سیاه است
لگدکوبش کن
لگدکوبش کن
بگذار ساعتی سربسته بماند...
مستت می‌کند اندوه...

شال گردن...


زندگی شال بافتنی بود

که دور گردنت پیچیدی

وهوا سرد و سردتر شد.

خیال راحت ...


گاهی

چقـــــــــدر دلت برای

....

یک خیال راحـــــــت

تنگ می شود....