همیشه...

همیشه

در بارۀ یک چیز می نویسم :

سکوتم

که پر از غوغای چشم تو ست

و هیاهوی دست هایت

که گل های سرخ را به توفان می کشند 

خواب از سر پروانه ها می پرد

باران دیوانه می شود

چنان که پنجره ها

انگشت ماه به دندان می گزند

و شمعدانی ها

به تامّلی نامعلوم ماتشان می برد

همیشه از سکوتی می نویسم

که چون مدادی شکسته

پر از گفتگو ست !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد