باور کن
شب ها کسی در من بیدار می شود
حرف هایی می زند
عکس می گیرد با من
راه می رود روی دیوار
به هم می ریزد خانه را
کسی که شک ندارم
همان است
تا نفسش بند بیاید زیر دودهای غلیظ
...
شاید دیوانه ی درونم
یک شب گرد "من آزار" است
که خوابش بیرون زده از ساعت ها
باور کن!
شب ها کسی در من بیدار می شود...
در من کسی ست که مثل هیچکس نیست
سلام...
دست نوشته های زیبایی دارید..
خوشحال میشم به وب منم سری بزنید..
مثل همیشه عالی
باور کن شب ها کسی در من با من زندگی میکند کسی شبیه به او....
من یه سوال تخصصی دارم
امکانش هست بپرسم ؟
بفرمایید
قشنگ بود - آفرین
شعر زیبایی است - در آن نازک بینی خاصی میبینم .