تو که التماس می کنی
او که ناز می کند
تو که کاسه گدایی به دست گرفتی و
او که حقارت درونش را
پشت عشوه هایش مخفی کرده
چه ها که به نام عشق نکردیم
عشق ،ظاهر زیبای
درون گندیده تو بود
آنجا که گل سرخ می فروختی و
"دوستت دارم " می خریدی
و چه ها که به نام عشق نکردیم
انتظار
و
انتظار
و
انتظار
و لحظه هایی
که هر لحظه اش
دشنه ای بود
که به خود می زدی از پشت
چه ها که به نام عشق نکردیم
چه شب ها که صبح کردی
بر بستری که خود را
به دو کلام پوچ "دوستت دارم " فروختی !
و چه ها که به نام عشق نکردیم