بگم خواست ولی نتونست...

گاهی او قا ت برای رسیدن به هدفی حاضری هفت دریا و آسمون رو پشت سر بذاری

اما وقتی به هدفت نزدیک میشی قدم آخر برات سخت میشه ،

چرا؟

مگه این تو نبودی که شب و روز خوابشو میدیدی..!

خواب میدیدی بهش رسیدی؛

چیزی رو که می خواستی کم و بیش به دست آوردی!!

حالا چی شده؟

نکنه ترسیدی...!؟

می خوای برگردی...!؟

چی؟

راضی نیستی؟

این حقت نبود؟

بیشتر از این می خوای؟

نه!

 نمی تونی برگردی!

آخه جراتشو نداری!

یا شاید هم دیگه فرصتشو نداری ..!؟ 

اما هنوز تردیدی نارنجی همه ی وجودتو پر کرده...

اما یه شاعری می گه: خواستن توانستن است،

حالا نمی دونم آخرش رو چی باید بگم؟

.......

بگم خواست ولی نتونست

یا خواست و تونست...؟؟؟؟


بی مخاطب خاص

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد