آمدنت را به فال نیک گرفتیم........

تو

چشم‌براه ِ انتخابم مباش ، درخواست کن ،
تو توانمندی ، از آنرو که نیازی نداری.
همانگونه که خویش را
سرمست و بی‌مهابا ،
بر مسیر من افکندی.
اما نیاز من
همچنان در طلب ِ پرهیز
از امواج خروشان تو بود.
لیکن چه کسی
ضامن ِ کدامین دیواره‌هاست
آن‌هنگام که دریای جهان
به‌سوی آسمانها بلند می‌شود

 

 

آبی

ابری که دست بر دریا می‌انداخت
آب را تا خاک
نزدیک‌تر از دو فاصله خط می‌زد
زنی که خیس‌تر از دریا می‌آمد
نشانه‌های ساحل را در هم ریخت
دستان ِ کوچکش خزری پنهان بود
و معنی پارو کشیدن قایقران را خوب می‌فهمید

زنی که ناگهان و خیس می‌آمد
آب را شمایل دریا
می‌بخشید.



بی مخاطب خاص

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد