حیف که دارند حروم می شند.

می رم و هی داد می زنم

تو تنهائی زندونی ام

با سختی های زندگی

با بودنت من زنده ام

سحر

 که پا می شم چه زود

روز و شبم

 تموم می شند

چه اومدن , چه رفتنی

حیف که دارند حروم می شند.

 

انگاری

 هر ساعت عمر

زود و زودم می رند سفر

گاهی خوب و گاهی بدند

گریه و شادی تو همند

لذت زندگی  , همین

اینجور دارند تموم می شند

چه اومدن , چه رفتنی

حیف که دارند حروم می شند.

 

از سینه’ دقیقه ها

قلبی پر از خستگی هاست

از خاطرات اون روزا

زندگی ام , خاطره هاست

از ,  بند بند شعر من

نوشته ها تازه می شند

چه اومدن , چه رفتنی

حیف که دارند  حروم می شند.

 

کاش

 یکی پیدا بشه

خوبیها را یادم بده

تو قلب صاف و ساده ام

زندگی ها به من بگه

تو دفتر پاکی دیگه

اون بدیها پاره می شند

چه اومدن , چه رفتنی

حیف که دارند حروم می شند.






بی مخاطب خاص

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد