سهم من از تو...

در گهواره سکوت شب تاب میخورد

ستاره ای که دیشب مرد

ستاره ای که فردا

در دل من

در فرداهای بعد...

دستم را بگیر

در بیراهه زمان

مرا

به انتظاری بیهوده مسپاررررررررررر....

من به هنگام شکوفایی گل ها در دشت ،

باز بر خواهم گشت ،

تو به من می خندی

من صدا می زنم :

ــ " آی !

باز کن پنجره را !

ــ پنجره را می بندی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد