اما...

من صبورم اما ...
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم..یا اگر شادی زیبای تورا به غم غربت چشمان خودم می بندم..
من صبورم اما ...
چقدر با همه ی عاشقیم محزونم..! و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ مثل
یک شبنم افتاده زغم مغمومم..
من صبورم اما ...
بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم..بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب
وچراغی که تورا از شب متروک دلم دور می کند..می ترسم..
من صبورم اما ...
این بغض گران صبر نمی داند چیست !!......
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد