اگر ... اگر ... اگر ...

اگر نامه ام با تو آغاز می شد،

اگر دفترم با یک اشاره تو باز می شد،

اگر دستهایم با نفس تو گرم می شد،

اگر دلم با لبخند تو نرم می شد،

اگر پشت درهای بسته نبودم،

باز می توانستم همسایه یاس باشم

یا همبازی پروانه ای با احساس باشم.

اگر افتادن برگ را باور می کردم،

اگر آمدن مرگ را باور می کردم،

اگر از عشق غافل نمی شدم،

اگر این همه عاقل نمی شدم

 اگر تپش قلب تو رو فراموش نمی کردم،

اگر فانوسهای خاطره را خاموش نمی کردم،

اگر با اتفاقی که افتاد نمی رفتم

و اگر از یاد تو چون باد نمی رفتم

باز می توانستم با تو آغاز شوم

یا درون غنچه بمانم  و راز شوم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد