بازی...

اتل متل
گل یا پوچ
گرگم به هوا
اینها که در کودکی یادمان دادند
اصلا بازی نبودند
برای بازی دادن ما بودند.
اتل متل:
پاهایمان را جمع کنیم.
گل یا پوچ:
مشتهایمان را وا کنیم.
گرگم به هوا:
که خود را هرچه زودتر
--- روی هر چیز هر چند سست---
بالا بکشیم.
قایم باشک:
چشم ببندیم تا ...
تاهمه فرصتها
که چشم باز باز می خواست.

جفت پاهایمان
تا از روی سهم گلیم خویش برداشتیم،
دستان مان رو شدند.
از بلندای پوچ صفر سقوط کردیم
چشم که باز کردیم،
خودمان را دیدیم و هم بازی شده هایمان،
و ردپا هایی که جلو تر از ما رفته بودند.
غروب که شد،
دستهای نشسته مان باقی مانده بود
که با خود به خانه بردیم
برای گرفتن سهم نفرینی هر شب خویش از:
مادر
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد