وقتی نیستی...

شعری نیست

 باران همه را گفته

 وقتی بی غرور و مکث

بر همه بارید

 بر من - تو- آسفالت سیاه کوچه- مرد هیز همسایه

 زن با چشمهای سیاه و مژه های مصنوعی

شعری نیست

 باران همه را گفته

 بر دفتر دلهای خط خطی مردم شهر

 بر چترهای سیاه و سقفهای رنگی

 شعری نیست

 باران همه راشست

 و ما  واژگون شدیم

 کویر را سیل از جا می کند

و .....

دل ما را

همین قطره های بی غرور باران ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد