روبرویم بایست...

یک لحظه در مقابل چشمان من بایست

تکرار کن که معنی این عشق تازه چیست؟

مثل حضور ساده ی چشمان من نجیب

یا باز هم دروغ  دروغ همیشگی ست؟

وقتی که پشت سادگی چشم های تو

حتی مجال گفتن یک عاشقانه نیست

وقتی دو گام مانده به عشق  آن قدر دلم

در کومه های مضطرب انتظار زیست

باور کنید اگرچه زمستان گذشته است

اما به دستهای بهار اعتماد نیست

از بس که زخم خورده ام از دست دوستان

دیگر چه فرق می کند زخم  زخم کیست؟

حالا تو را به سرخ شقایق به داغ عشق

یک لحظه در مقابل چشمان من بایست...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد