خاتون بارونی من...

هم طپشِ همیشگیم فقط تویی تو مادرم
با تو حضورِ گریه رو از یاد اینه می برم
تو مث یه ستاره ای تو شبای شعرای من
با تو دیگه ترانه هام قشنگیا رو رَج زدن
خاتون قصه های من! بانوی پک و بی بدل!
پیش کشِ یه ثانیهَ‌تِه قربونی چن تا غزل
گذشته فصل رنگی بازیای عروسکیم
گم شده انگار بی صدا راهِ عزیزِ کودکیم
منو قایم کن، منو تو چارقد گلدارت بگیر
می ترسم از حضور این آدم بزرگای حقیر
من که به جز تو مادرم هیچ‌کی رو باور ندارم
با تو دارم از همة خوبیا سر در می یارم
توی ترانه های من همیشه جا پای تواِ
این زمهریر زندگیم گرمِ نفس های تواِ
با تو دارم جون می گیرم، خاتونِ بارونی من!
ناجی نازنینِ این هق هق ِ پنهونی من!
دست تو به سکوت من شعرای ناب و هدیه کرد
آغوشِ اَمنِت با منه تو وحشتِ شبای سرد
ترجمة نگاهتن تک تک واژه های من
پُر شدن از نوازشات تموم لحظه های من
بی بی بخشندة من! فرشتة زمین نشین!
ببین همیشه کودکم تو دستای تو نازنین
همیشه در کنارمی مث هوا، مث نفس
برای حسِ شاعریم لمسِ نفس های تو بس
با تو به پیرهنِ شبام ماه و ستاره می زنم
تو تکیه گاه اَمنِ من! همیشه عاشقت منم
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد