شعری از زنده یاد عمران صلاحی ...

 

 

کوهستان

ابری خونین را می کشد به دندان

انسان ها

مزارع درو شده با قامت های کوتاه

 

خبرنگار از پیرمرد خسته ای می پرسد :

خسارت مالی هم دیده ای ، نه ؟

نه قربان ، فقط قدری کف و سقف خانه به هم رسیده

خسارت جانی چی ؟

عیالمان مقداری جان سپرده

 

خبرنگار از کله ای که بیرون مانده از خاک

می پرسد :

چه احساسی حالا داری برادر ؟

از خوشحالی نمی دانم چه خاکی

روی سرم بریزم

 

باران رحمتش که بی حساب است

تا خرخره رسیده

و خوان نعمتش که بی دریغ است

ما را به گل کشیده

چه چیزی بهتر از این

الحمدلله رب العالمین

 

تاریخ سرایش : 23/ 9 / 65

 

از : کتاب : " آن سوی نقطه چین ها ... "

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد