هنوز...

سایه هایمان

رسیده بودند تا افق

سرمان را که بالا گرفتیم

آسمان

گونه هایمان را نوازش می داد

ولی چشم به راه ستاره ای

تا صبح

منتظر می ماندیم

هنوز ساعت ها می بارند

و در نگاه خشک و پوسیده ما

نبض انتظار

تا ابد

 

(سپینا)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد