سایه هایمان
رسیده بودند تا افق
سرمان را که بالا گرفتیم
آسمان
گونه هایمان را نوازش می داد
ولی چشم به راه ستاره ای
تا صبح
منتظر می ماندیم
هنوز ساعت ها می بارند
و در نگاه خشک و پوسیده ما
نبض انتظار
تا ابد
(سپینا)