پاییزم اما...

شبیه چلچله ای در نگاه پاییزم

که از تداوم فصلی بلند لبریزم

در آستانه ی پرواز شکل میگیرد

خطوط دلهره در چهره ی غم انگیزم

من و همیشه ی فصلی که سرد میگذرد

من و همیشه ی اشکی که گرم میریزم

به نام روشن فانوسهای چشم به راه

مباد با شبح سایه ها بیامیزم

اگرچه مبهم وبی آفتاب میگذرم

اگرچه چلچله ای در نگاه پاییزم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد