جن زادگان...


من نمی دونم چرا شما آدما از ما می ترسین.ما باید از شما جونورای دم بریده بترسم!یه بار بچم اومده بود می گفت بابا من دیروز خیلی ترسیدم.بهش گفتم مگه آدم دیدی.گفت اره ،خیلیم ترسناک بود به جای سم پاهاش پنجه داشت!تازه دمبم نداش!!بهش گفتم جانم هر وقت که آدم دیدی بسم الله بگو و ازشون فرار کن .اینا یک جونورایی هستن که دومی ندارن.

ننه ام بی بی جن بگوم منو 1362 سال پیش زاید.وقتی من شروع به نفس کشیدن کردم مادرم برای من بوی نا مطبوعی صادر کرد که حاله هایی از این بو مرا در بر گرفت و بدین جهت جن بوداده شدم.سعی کردم همه بچه هامو بوداده کنم چون مثل یه جور واکسنه و ادمو(ببخشید جنو) در مقابل انواع مریضی بیمه می کنه.

                                        

هنوز شاخم در نیومده بود که با جن ناز خانوم ازدواج کردم.هفته اول ازدواجمون 5 تا بچه به دنیا آوردیم(گیر به مدتش نده این جنا که آدم نیستن).پدرم دلاک حموم بود.وقتی شیفتش تموم میشد اضافه کاری می رفت تو حموم آدما.خداییش دلاک ماهری بود.خدا بیامرزتش جوون مرگ شد فقط 1760 سال عمر داشت.

 حالا من شدم ادامه دهنده شغل پدر،البته دوست داشتم مهندس مکانیک بشم ولی وقتشو نداشتم.تو همه حموما منو میشناسن.یه اسپانسرم دارم که عکسمو رو لنگای حموم چاپ می کنه که فروشش بالا بره.خلاصه اگه ادما بذارن زندگی راحتی داریم.

از اون وقتی که این لایه اوزون رو  سولاخ کردن ما دیگه آرامش نداریم همش داره از این سوراخ سوز میاد.جخ تازه ننم پیله کرده می خواد اونطرف این سولاخ رو ببینه!

خلاصه یا اینکه آدما با ما آبشون تو یه جوق(جوب) نمیره یا اونا اصلا ما رو می خوان بکنن تو جوق و بدن دست آب.

........

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد