باید عاشق شد و ...

باید عاشق شد و خواند:باید اندیشه کنان پنجره را بست و نشست

پشت دیوار کسی می گذرد
می خواند :
باید عاشق شد و رفت
چه بیابان هایی در پیش است!
رهگذر خسته به شب می نگرد
می گوید:
چه بیابان هایی! باید رفت
باید از کوچه گریخت
پشت این پنجره ها مردانی می میرند
و زنانی دیگر
به حکایت ها دل می سپرند
پشت دیوار کسی، دریاواری بیدار
به زنان می نگریست :
(چه زنانی که در آرامش رود،
باد را می نوشند!
وبرای تو - برای تو و باد –
آبهایی دیگر در گذر است.)
باید این ساعت اندیشه کنان می گویم
رفت و از ساعت دیواری، پرسید و شنید
و شب و ساعت دیواری وماه
به تو اندیشه کنان می گویند:
(باید عاشق شد و ماند
باید این پنجره را بست و نشست!)
پشت دیوار کسی می گذرد،
می خواند :
( باید عاشق شد و رفت
بادها در گذرند.)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد