دوباره خلوت تختم،دوباره عطر تنت
و ارتعاش تنم در تماس با بدنت
دوباره خستگی از من دوباره بوسه ی تو
دوباره تن به تنم داده بوی پیرهنت
به یاد کودکیات چادری سرم بنداز
که مرد قصه تو باشی و من دوباره زنت!
چه اتفاق بزرگی، کنار من باشی!
شبیه رنگ جنون در رگم رها شدنت
و غنچه غنچه شکفتن درون آغوشت
به احترام نگاهت و بوسهی خفنت!
مهاجرت به تنت/ اتفاق زیبائیست
همین تصادف جالب مساحتم/ وطنت!
سلام . این شعر برای کیه احسان جان .
از همه جاش خوشم اومد ولی خفن خیلی احساس انس نکردم باهاش .