رفع زحمت...

 

 

در میان قاب عکسی با تو خلوت می‌کنم‌

دور هستم از تو، امّا با تو صحبت می‌کنم‌ 

فکر و ذکرم روزها چشمان زیبای تو بود

شب که شد در خلوتم خود را ملامت می‌کنم‌ 

آه‌، می‌دانم که چشمان تو جز آیینه نیست‌

از تو و آیینه‌ها هر شب شکایت می‌کنم‌ 

دفترم از نام تو لبریز شد، لبریز شد

من به جایت‌، عکس خود را غرق صحبت می‌کنم‌ 

پیش از این در انتظارت مانده‌بودم‌، آمدی‌

آخرش هم خویش را از عشق راحت می‌کنم‌ 

مهربانم‌! چشمهایم ناتوان و خسته است‌

می‌روم تا صبح فردا رفع زحمت می‌کنم‌...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد