صبحانه حرام شده...


همیشه ازسر بی خوابی است

نه برای آرایش شعرم 
گاهی که ناگزیرم
ماه را از پیشانی پنجره بیاویزم
و انقدر بچرخانم
که از سرگیجه اش
خوابم بگیرد و 
نفهمم
خورشید چند شنبه
صبحانه ام را خورده است

تو اگر از چرخش دلخراش ماه 

غمگینی
سری به این پنجره بزن
و شاعری را از خواب بیدار کن
که شب از چرخش صورتت
خوابش بگیرد 
و فردا 
صبحانه اش را
با خورشید قسمت
 کند



بهار 1380

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد