با خود گفتمان می کنم...

خط خطی های من




یک عمر پیچیده زیستم  ... 

پیچیده اندیشیدم ....

 پیچیده حرف زدم و پیچیده نگریستم به هرآنچه با اطراف پیچیده خودم بود .......

این پیچیدگی خود و دیگران چنان مرا آشفت که مرا  وادار به خارج شدن از دنیای اصلی خودم کرد.....

مدتی است از خودم دور افتاده ام  و در این مدت کوتاه دیدم که زندگی چقدر آسان است .

زیستن، دیدن، فهمیدن، اندیشیدن و بودن ..... 

در محیطی بدون پیچیدگی.....

دیدم که :

زندگی  به آسانی خط زدن مشق های شب است توسط آموزگار

زندگی  به آسانی آب خوردن از لب چشمه است بدون گزند

زندگی  به آسانی دیدن تابوت است

زندگی به آسانی تف کردن در ساحل زندگی است ....

    اما برای من که عمری پیچیده زیسته ام در محیطی پیچیده بوده ام غیر از آن زندگی  آسان نیست چون اصل من این نیست از اصل خود دور افتاده ام.

        ولی باز این دور شدن از اصل خود را دوست دارم ....



*******************************

راستش اینو نمیدونم کی نوشتم .حالمان بسیار خوبست ملالی نیست جز دوری دوستان عزیز.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد