انتظار...


دیریست که به انتظار نشسته ام


و پیوسته بی قرارم و سرگشته ؛

به شمارش ثانیه ها افتاده ام ، تا مگر لحظه ی موعود فرا رسد

هر روز تقویم زندگانیم را با رنگ قرمز خط می زنم و در دل آه کشیده می گویم

« امروز هم نبود »

راستی فراموش کردم

ز چه رو اینگونه انتظار می کشم …؟!؟



******************

امشب بد  پرحرف شده ام .

 شاید فشار های این چند روزی که اینجا ننوشته ام سینه ام را می فشرد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد