باد فروردین وزید و چون مسیح اعجاز کرد
ناز نازان غنچه چشم از خواب نوشین باز کرد
گوشه چشمی بر باغ افکند و با افسونگری
جلوه ای مستانه کرد و ناز کرد و ناز کرد
چشم مشتاقان گل بر چهره ی او خیره ماند
هر یکی در دلربائی راستی اعجاز کرد
بر فراز شاخه ی نو رسته ی سروی بلند
بلبلی با بی قراری نغمه ای را ساز کرد
گوشه ای پروانه ای با رنگ های دلپذیر
نرم نرمک پر گشود و دلبری آغاز کرد
ناگهان از راه آمد مست زنبور عسل
شهد گل را نوش کرد و بی خبر پرواز کرد
(بینا)