تو برایم شبیه دیواری

 

تو برایم شبیه دیواری

من برایت شبیه دیوارم

نه تو حرفی برای من داری

و نه من حرف تازه ای دارم


حرفها قبل از اینکه گفته شوند

در گلوی سکوت می میرند

گوشهایت همیشه سنگین اند

چشمهایت بهانه می گیرند


تا به کی مثل لالها باید

چشمهایم به این قلم باشد

تا به کی سهم من از این دنیا

دفتر و شعر و درد و غم باشد


سهم من چیست جز نبودن تو

سهم تو چیست جز فراموشی

من به دنبال تکه های دلم

تو سرت گرم یک هم آغوشی


من به دنبال جرعه ای احساس

در کویر محبتی به دروغ

تو به دنبال لحظه ای شیرین

در میان حقیقتی به دروغ


تو برایم شبیه دیواری

من برایت شبیه دیوارم

شاید این شعر آخرم باشد

من از این حس و حال بیزارم ... .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد