همگی می خندند...


عده ای زن که به یک سو همگی می خندند
دسته ای مرد به یک صحنه چه بد می خندند
کودکانی که در این نزدیکی ، همگی جمع شدند و به یکی می خندند
تو که از دور به این جمع نگاهی بکنی می فهمی
همه با هم به کسی می خندند
من حیران که از این جمع جدایم ز خودم می پرسم
چه شده است؟!! بهر چه این ها همگی می خندند‌؟
قصد کردم که به نزدیک روم تا که بپرسم ؛
آی…. ای مردم غافل : چه شده است‌؟! بهر چه اینگونه شما می خندید ؟!؟
من به هر گام که نزدیک شدم سوی جماعت
گوئیا ، دور شده از من و در هر قدمی می خندند
حالیا ، نیک نظر کرده چنین می فهمم
این جماعت همه دارند به ( من ) می خندند


شهریور هشتاد و نه


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد