دست های من در انتظار نوازش موهای تو
لب های من در انتظار بوسیدن لب های تو
بگو کنون باز کجا هستی؟
بجای من که را میبینی ؟
فقط بار دگر میخواهم تو را ببینم
اینجا در این حصار
به یادت هستم
چه زمانی عطر شقایق ت مرا مست خواهد کرد؟
من قلب پاره ام را دریدم
و برایت جامی ساختم تا جانم را بگیرد
عروسک طلایی من
عطر من را بیاد بیاور
و رایحه باران روی خاک رس را
من رنگین کمانم و تو
تو همان هدیه آسمانی
که یارای همسفر شدن مرا داری
من در انتظارت شبها را به صبح رساندم
من قلب مهربانت را بوسیدم
و اشکهایم مهری از وجودم بود
بیا
تا با هم پرواز کنیم
تو بال و پرم باش
تنها به عرش نخواهم رفت.