گلهای کاغذی


گلهای کاغذی

آثار جاودانه ی گلدان بی کسی

سردند و بی فروغ

بی رنگ و بو و عطر

زیبا ولی دروغ!

 

 از های هوی دل

از باد در امان

از دستبرد شهرو

از دزدی خزان.

اینجا کنار من، سالهاست مانده اند

گلهای کاغذی هر لحظه تازه اند.

 

در خزان و برف، نه گریه کرده اند

در جشن آفتاب، نه خنده کرده اند

نه لحظه ی سپید، بر پیکرش دمید

نه شعله های شب، بر باورش رسید

گلهای کاغذی

بی ریشه اند ولی

بر حال مرگشان

 هرگز نمیرسی

چیزی در دلم فریاد می زند

این راز ماندگار، بی ریشه ماندن است

در نغمه ی حیات، از هیچ خواندن است

بر چهره ی بهار، سردی نشاندن است

بی رنگ و بی فروغ

بر جا ولی دروغ

گلهای کاغذی

جاودانه اند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد